تقدیم به مادرم
مادر! دستم برای از تو نوشتن می لرزد
کلمه ها سر در گم می مانند برای از تو سروردن و
قلب تو، وسیع تر از حجم تمام دردها و رنج هاست؛
بلندتر از طول تمام غصه ها و شادی ها
قلب تو، دنیا را در خودش جای می دهد
و تکه ای است از بهشت که بوی سیب میدهد ، بوی انار
شانه هایت، تکیه گاه کبوتران صلح است و سجده گاه پرستوهای عاشق
پنجره ها، وضوی صبح شان را با عطر صدای تو می گیرند و نسترنهای عاشق ، با لالایی دعای تو به خواب می روند
زندگی، با نگاه مهربان تو آغاز می شود
تو، آسیاب رودخانه های پایان ناپذیر تلاش و کوششی
واژه ها، در آستان? نامت زانو زده اند
و عشق در برابر مقامت خم شده است
قلب تو ادامه کوه است در صلابت، ادامه باران است در طراوت، ادامه بهار است در پاکی ، ادامه خورشید است در گرمی و ادامه مهتاب است در آرامش
مادر ، کوله بار دردهای بشریت بر دوش توست که سنگینی میکند تو یادبود خاطره هایی برای امروز و یاد داشت آرزو هایی برای فردا
دل نگرانی ات را هیچگاه زمین نگذاشته ای
با بدرقه هر صبح
با سفر? هر ظهر و
انتظار هرشب ، چشمهای نگرانت خیره مانده است
هیچ دستی نمیتواند جای دستهای نوازشگر تو را بگیرد
و هیچ دایه ای نمیتواند پای فداکاری های تو بایستد
مادر
بگذار سر در دامن محبتت بگذارم و برای لحظه ای دردهام را فراموش کنم
بگذار دامنت حریم امن روزهای من باشد
دست پر مهرت را سایه گاه سرم کن
نوازشم کن مادر
آغوش تو بی شک امن ترین پناهگاه هستی است
نگاهت را از من مگیر مادر
بی تو من هیچم
هیچ