سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی مهندس

بوی عید بوی امتحان...

تو کوچه پس کوچه های شهرمون

مامورا ریختن تو ساختمون ال ان بی ماهواره ها رو جمع کردن! اینا که داشتن از آسانسور میومدن بیرون نصاب داشت میرفت تو آسانسور ، کلا یه ربع ماهواره نداشتیم
 
 

احتمالا خود نصاب مامور خبر کرده بوده :))
 
 
***************************
دور دیش سیمان ریخته بودم... ماموره نمی تونست بکنتش... به من میگفت چرا سیمان ریختی؟؟... گفتم باد نبردش... گفت گچ بریزی هم کافیه...!!! خودمم گچ ریختم 6ماهه تکون نخورده
 
 
 
****************************
 
دوستم یه سال رفت نمایشگاه کتاب عاشق یکی شد اومد بهش شماره بده تو جمعیت گم شد. حالا هر سال میره نمایشگاه بلکه پیداش کنه! عشق واقعیه داریم؟
 
*********************** 
  
نمیدونم چرا تیمهاى ایرانى هرچقدر میبازن هیچ وقت هیچ چیز از ارزشاشون کم نمیشه (جواد خیابانی( ا
 
********************
تو خیابون دو نفر داشتن دعوا میکردن مردم دورشون جمع شدن اون دو نفری که داشتن دعوا میکردن رفتن ، مردم 10 دقیقه اونجا وایسادن به امید اینکه دوباره برگردن دعوا کنن. مردم بیکاره داریم؟
 
**********************
 
با ماشین اومدم طبقه اول پارکینگ، دیدم همسایمون داره آش نذری درست میکنه، میگم سلام آقای ...? چپ چپ نگاه میکنه میگه : هنوز درست نشده، حاضر شد زنگتون رو میزنم ! ا
مگه من نذری خواستم ؟؟؟؟
 

بعضی از کسایی که نذری میپزن همچین میرن تو حس که انگار ملت نونخورشونن
 
********************
با بدبختی زیاد تو گرما بری بالا کولر سرویس کنی بعد که اومدی پایین ببینی کولر واحد پایینی رو سرویس کردی
 
 
*********************
 
خدا پدر «هاکوپیان» و «سوواری» و «ایرانسل» و «مبل اکسیر» و... رو بیامرزه که هر از گاهی یه اسمس بهم میدن تا صدای زنگ اسمس موبایلم یادم نره
 
 
فقط ایرانسله که همیشه بهت اس ام اس میده و هیچ وقت قهر نمیکنه
******************** 
   
یه زمانی همه چی بو داشت. بوی عید، بوی امتحان ثلث سوم، بوی اول مهر، بوی ماه رمضون، بوی عصر تابستون. ولی چندوقته همه چی بی بو و خاصیت شده
 
الان فقط حرفا بوداره. فقط از آدما بوی نامردی میاد. دلم برای بوهای قدیم تنگ شده
 
 
 
رفتم نمایشگاه کتاب
شلوغ ترین صف، غرفه راه های جلوگیری از بارداری بود..!! ا
بعدشم آموزش آشپزی
 
***********************
 
دختر دانشجوی بدبخت سوار ماشین مسافر کش شده بردنش تو بیابون چند نفری بهش تجاوز کردن، حالا خبرنگار داره با مامور نیرو انتظامی مصاحبه می‌کنه، میگه به نظر شما چیکار کنیم که دیگه شاهد اینجور حوادث نباشیم؟ مامور میگه دنشجوهای دختر سعی‌ کنن مسیر رفت و آمدشون رو طوری انتخاب کنن که با بیابون فاصله داشته باشه !!! ا
 
 
***************************  
 
تو اتوبوس نشستم با راننده گرم گرفتم ازم پرسید چی خوندی؟ گفتم: کامپیوترگفت میتونی یه سی دی آهنگهای باحال واسم
بزنی

 

گفتی وقتی نیستم

گفتی وقتی که نیستم واسم پیامهای قشنگ بزار تا که فرصت کردم ببینم انرژی مثبت بگیرم .منم واست نوشتم و گذاشتم همه کار و دلخوشیم این شده بود ...

اما تحمل دوریت خیلی  واسم سخت شده و خیلی محتاجتم  دوست دارم باز از تو خبری داشته باشم صدای مهربونتو بشنوم و نگاه قشنگتو داشته باشم تا باز واسه نوشتن جون بگیرم ...

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که باید نه بایدها...


تست خودشناسی (داستان)

    نظر

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد.

یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.

پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.

صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.

سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.

نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.

پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.

برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد.

او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد.

صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.

زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!

نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتر و تمام مهارتی که در کار داشت را برای ساخت آن بکار می برد.

یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
 

این داستان ماست.


ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.

گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.

اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .

شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.


یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.

 

مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید


پارک ملت و ساختمان پزشکان

با سلام

این روزا شبکه های تلویزیون کشورمون یه چندتا کار خوب داره پخش میکنه که چرخش تلویزیون به سمت لبخند رو نشون میده و از نظر من با احترام به بقیه برنامه های تلویزیون کار ساختمان پزشکان وپارک ملت از سطح بالاتری برخوردارند.حداقل اینکه وقتی این دو برنامه پخش میشن کانالهای اونور آب تعطیل میشن.

 سریال ساختمان پزشکان به کارگردانی سروش صحت یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های اخیر طنز در سیماست که توانسته به تعریف علمی طنز نزدیک بشه .یک کمدی خانوادگی که با ریتم تند خود و شخصیت پردازی رنگارنگ و همین طور با احیای موقعیت های کمیک فراموش شده، واقعا به سریالهای طنز این یکی دو سال که موضوعاتش داشت تکراری می شد پایان داد و جای خای کارگردانان طنز معروف رو توی تلویزیون پر کرد.

آقای سروش صحت با این کار نشون داد که داره به مرز پختگی کار هنریش نزدیک میشه و نویسندگان این اثر آقایان قاسمخانی که کارهای طنز موفقی رو کار کرده بودند باز هنر خودشون رو ثابت کردند.

بازیگرانی که برای این سریال انتخاب شدن به نظرم بهترینهایی بودن که میشد انتخاب کرد. مثلا خانم شقایق دهقان که خیلی خوب تونسته نقشش رو بازی کنه و آقای بهنام تشکر که چهره جدیدی توی کار طنز صدا و سیما هستند و انتخاب به جایی هستند. 

و در آخر تیتراژ پایانی سریال که با آهنگی به خوانندگی آقای سیروان خسروی همراه هست پایان بخش خوبی برای این کار موفق است.

 

  و برنامه تلویزیونی «پارک ملت» که از روز 4 تیرماه از شنبه تا چهارشنبه روی آنتن شبکه یک سیما رفته.این برنامه دیدنی محصول تلاش آقای شهیدی فر هست که بعد از دو سال غیبت به تلویزیون برگشته و این برگشت رویکرد جدید صدا و سیما رو نشون میده.

این برنامه  هر قسمت در مدت 130 دقیقه ساعت 23 به طور زنده پخش  میشه.تهیه‌کنندگی، کارگردانی و اجرای این برنامه را «محمدرضا شهیدی‌فر» برعهده داره که پیش از این برنامه صبح‌گاهی «مردم ایران سلام» با اجرای او از شبکه دو پخش می‌شد و با قالب نو و جدید خود توانسته بود رضایت مخاطبان را کسب کنه.که بعد از یکسال از پخش برنامه به ناگهان خبر تعطیل شدن اون اومد ولی شهیدی فر قول داد که زود با یه برنامه دیگه برگرده که دو سال طول کشید.

برنامه «پارک ملت» از نقاط بسیاری از شهرها و روستاهای ایران و همچنین 10 کشور دنیا گزارش تهیه کرده است.

به همه عزیزانی که تا حالا این دو کار رو ندیدن  پیشنهاد میکنم با دیدن این دو برنامه و سریال لحظات شاد بیشتری کنار خانواده داشته باشن .

مرسی...


 


اعیاد شعبانیه پارسی بلاگ

به نام خدا
و سلام سلام سلام
اعیاد و ایام بزرگ و پربرکت شعبان مبارک
امیدوارم در این روزهای زیبا و شاد دلهاتون هم شاد باشه
روز شماری میکنیم تا عید بزرگ شعبان فرا برسه و بیشتر از اون روز شماری برای ظهور آقا

 


ولادت امام علی(ع) و روز پدر مبارک

روز پدر برای بزرگداشت ارزش پدر در خانواده در کشورهای گوناگون جشن گرفته می‌شود.

در بیشتر کشورهای جهان سومین یکشنبه ژوئن روز پدر است.

در ایران پیش از این انقلاب، روز 24 اسفند زادروز رضا شاه بر پایه گاهشمار ایرانی روز پدر نامیده می‌شد. در کشور جمهوری اسلامی ایران اکنون همزمان با روز میلاد حضرت علی ابن ابی طالب امام اول شیعیان روز پدر نامیده میشود . و این به آن دلیل است که حضرت علی بزرگ مرد تاریخ و برترین الگوی مرد و پدر برای تمام جهانیان می باشد .

ولادت و حسب و نسب

بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقه‏اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:

اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست‏ 
بطحا صدف گوهر یکدانه تست‏ 
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب‏ 
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)

اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.

شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده‏اند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمده‏اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من میشکند و اوست که در بام خانه‏ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)

 آلبوم و آرشیو کارت پستال ها | کارت پستال ولادت امام علی (ع) - روز پدر | www.vefagh.co.ir

?♥?

-میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب،مبارک باد

 

?♥?

- پدرم

به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد                                     سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد

لبی که زمزمه درد می کند شب و روز                                   به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد

روزت مبارک

?♥?

پدر

 

 

 

.

 

 

 

عشق را به گونه ای دیگر و به زبانی متفاوت از تو آموختم. دیواره ای آهنین که در اندرون آن قلبی سرخ می تپد.

?♥?

چه کسی میداند در پس این چهره مهربان خستگیت را. پدرم برای تمام تلاش هایت،متشکرم

?♥?

-تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی و… بسیار سخت است

پدرم روزت مبارک.

?♥?

 -پدر ، نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض میکنم .

?♥?

 

به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد و امروز خوب است که به یاد آن ها هم باشیم:                                                                                    

                                                                              

پدرم ، خوب می دانی که همیشه تکیه گاهم بودی و در سایه ات با افتخار به آسمان نگاه می کردم . و طنین صدای دلنشینت تا ابد در گوشم زنگ می زند0


قهوه و زندگی

سه ظرف را روی آتش قرار دادیم. در یکی از ظرفها هویج در دیگری تخم مرغ و در دیگری قهوه ریختیم و پس از ?? دقیقه:
هویج: که سفت و محکم بود نرم و ملایم شد

تخم مرغ که شل و وارفته بود سفت ومحکم شد دانه‌های قهوه در آب حل شدند و آب رنگ و بوی قهوه گرفته است. حالا فرض کنید آبی که در حال جوشیدن است مشکلات زندگیست . شما در مقابل مشکلات چگونه اید؟

مثل هویج سخت و قوی وارد مشکلات می‌شوید ودر مقابل بسیار خسته میشوید امیدتان را از دست داده وتسلیم می‌شوید. هیچ وقت مثل هویج نباشید..!

با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید از دیگران متنفر میشوید و همواره تمایل به جدال دارید. هیچ وقت مثل تخم مرغ نباشید…!

در مقابل مشکلات مثل قهوه باشید. آب قهوه را تغییر نمیدهد. قهوه آب را تغییر میدهد. هر چه آب داغتر باشد طعم قهوه بهتر میشود…!

پس بیایید در مقابل مشکلات مثل قهوه باشیم ما مشکلات را تغییر دهیم. نگذاریم مشکلات ما را تغییر دهد.

از طعم قهوه تان لذت ببرید


از تو و به یاد تو می نویسم

    نظر

به گل های یاس که نگاه میکنی


 

hamtaraneh.com


انگاری دارن فکر میکنن

یه تفکر سپید

یه سکوت پربار دارن

خیلی نازک هستن

ظریف و کوچیک اما

وقتی میخوای از شاخه جداشون کنی

عطرشونو از هیچ کس دریغ ندارن

حتی توی خونه های قدیمی و کاهگلی هم

باز میشن


خیلی بی ادعا و کم توقع و در عین حال

خیلی بزرگ و زیبا هستن

درست مثل تو

از تو و به یاد تو مینویسم

 

امشب از تو مینویسم

از تو و قلب رئوفت

از قشنگی محبت

از دو چشمون کبودت

از تو که تو این غریبی

آشنای مهربونی

وای که چشمات پره حرفه

با زبون بی زبونی

امشب از ستاره گفتم

پر نور شد شب تارم
 
حیفم اومد که به یادت

گلی تو باغچه نکارم

تو خودت یه پارچه مهری

توی آسمون برفیم

قربونت بشه الهی

دل تنهای دو حرفیم

امشب از تو مینویسم

گل یاس مهربونم

که اگه یه روز نباشی

سایت دیشب

مثل یه برگ خزونم

از تو که نور امیدی

توی این شبای تاریک

منو تا خدا کشوندی

توی این جاده ی باریک

امشب از تو مینوسم

ای مسافر غریبه

که خدا تو قلب خستم

مهری از تو آفریده

که خدا تو قلب خستم

مهری از تو آفریده


خندیدن

    نظر
A wise man once sat in the audience & cracked a joke. 
All laughed like crazy. After a moment he cracked the same joke again and a little less people laughed this time. 
He cracked the same joke again & again, When there was no laughter in the crowd,  
he smiled and said  

"When u can"t laugh on the same joke again & again, then why do u keep crying over the same thing over and over again. 

 
یه مرد باهوش برای حضار جوک تعریف کرد ، حضار دیوانه وار خندیدند . بعد از چند لحظه دوباره همون جوک رو تعریف کرد . عده کمی از حضار دوباره خندیدند . دوباره و دوباره همون جوک رو تعریف کرد . زمانی که  دیگه هیچیک از حضار نخندید او لبخند زد و گفت :
وقتی که نمی تونید به یک جوک بارها بخندید ؛ چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه  می کنید .... !!!!!